ارزون سرا




محتشم کاشانی

نویسنده: رحیم انتصاری
16 تیر 95 ساعت 23:25
محتشم کاشانی

شمس الشعرا کمال الدین محتشم کاشانی پسر خواجه میر احمد از شعرای مدیحه شسرای ایران در قرن دهم هجری میباشد

وی در خانواده ایی متمکین به دنیا آمد و در اغاز جوانی مانند پدرش بزازی پیشه کرد و به بازرگانی پرداخت و سپس از این پیشه روی گرداند و به شاعری روی اورد . در این فن شاگرد مولانا صدقی استرآبادی اختیار نمود . وی با شعرای عهد خویش از جمله وحشی بافقی رابطه داشته و با آنان مکاتبه  میکرده است

محتشم در ابتدا قصیده سرایی مداح بود و پادشاهان و بزرگانی مانند شاه تهمسب را مدح میگفت ولی بعد به سرودن مراثی در واسطه تمایلات دینی و شور تشیع پرداخت و در این نوع شعر مشهور گشت . ترکیب بند او در مرثیه شهدای کربلا معروف است .

مطلع  باز این چه شورش است ...  که از محتشم کاشانی نراقی است در میان هواداران شیعه جایگاه ویژه‌ای دارد.

شاعران بسیاری پس از محتشم تا کنون از ترکیب بند یادشده در شعرها و نوحه‌هایشان سود برده‌اند.

او فنون شاعری را از صدقی استرآبادی فرا گرفت و خود شاگردانی مانند تقی‌الدین محمد حسینی صاحب « خلاصه‌الشعار»، صرفی ساوجی ، وحشتی جوشقانی و حسرتی کاشانی را پرورش داد.

وی با سرودن دوازده بند در مرثیه کشتگان کربلا که بند اول ترکیب بند وی با بیت

باز این چه شورش است که در خلق عالم است؟        باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است ؟

آغاز می‌شود، مقام والایی در مرثیه سرایی کسب کرد.

وی در جوانی به دربار شاه طهماسب صفوی راه یافت و به مناسبت قصیده و غزلهای زیبایش مورد لطف شاه قرار گرفت‌; محتشم پس از مدتی در زمره شعرای معروف عصرخود جای گرفت ولی نظر به معتقدات دینی خود و احساسات شیعی دربار شاهان صفوی که در صدد تقویت این مذهب بودند به سرایش اشعارمذهبی و مصائب اهل بیت که در نوع خود تازه و بی بدیل بود پرداخت‌. محتشم پس از چندی به یکی از بزرگ‌ترین شعرای ایران در سبک اشعار مذهبی و مصائب ائمه اطهارشیعه بدل گشت و اشعارش در سرتاسر ایران معروفیت خاصی یافت، بطوری که می توان وی را معروف‌ترین شاعر مرثیه گوی ایران دانست که برای اولین بار سبک جدیدی درسرودن اشعار مذهبی به وجود آورد. اولین اشعار مذهبی محتشم در سوگ غم مرگ برادرش بود که ابیات زیبائی در غم هجر او سرود و پس از آن به سرایش مرثیه‌هایی در واقعه جانسوز کربلا، عاشورای حسینی و مصیبت نامه های مختلف پرداخت‌.

باز این چه شورش است؟ که در خلق عالم است         باز این چه نوحه وچه عزا وچه ماتم است؟

باز این چه رستخیز عظیم است؟ کز زمین               بی نفخ صور، خاسته تا عرش اعظم است

این صبح تیره باز دمید از کجا؟ کزو                     کار جهان وخلق جهان جمله درهم است

گویا، طلوع می‌کند از مغرب آفتاب                      کآشوب در تمامی ذرات عالم است

گر خوانمش قیامت دنیا، بعید نیست                     این رستخیز عام، که نامش محرم است

در بارگاه قدس که جای ملال نیست                     سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است

جن وملک بر آدمیان نوحه می‌کنند                      گویا، عزای اشرف اولاد آدم است

                              خورشید آسمان وزمین، نور مشرقین

                              پروردهٔ کنار رسول خدا، حسین

کشتی شکست خورده ی طوفان کربلا                 در خاک و خون طپیده میدان کربلا

گر چشمروزگار به رو زار می گریست                خون می گذشت از سر ایوان کربلا

نگرفت دست دهر گلابیبه غیر اشک                  زآن گل که شد شکفته به بستان کربلا

از آب هم مضایقه کردندکوفیان                        خوش داشتند حرمت مهمان کربلا

بودند دیو و دد همه سیراب ومی مکند                خاتم ز قحط آب سلیمان کربلا

زان تشنگان هنوز به عیوق می رسد                  فریادالعطش ز بیابان کربلا

آه از دمی که لشگر اعدا نکرد شرم                  کردند رو به خیمه یسلطان کربلا

                               آن دم فلک بر آتش غیرت سپند شد

                               کز خوف خصم در حرم افغان بلندشد

علت سرودن این ترکیب بند در دیوان محتشم چنین آمده است : موقعی که مولانا محتشم در مرثیه برادرش عبالفنی که در سفر مکه فوت کرده بود نوحه گری میکرد . شبی در عالم رویا امیرالمومنین را دید . حضرت به او میفرمایند : چرا در مصیبت برادرت مرثیه میگویی و برای فرزندم حسین مرثیه نمی گویی ، عرض میکند یا علی مصیبت حضرت امام حسین خارج از حد و حصر بوده و من نمی دانم از کدام مصائب او شروع کنم آن وقت حضرت امیرالمومنین می فرمایند بگو " باز این چه شورش است که در خلق عالم است " محتشم از خواب بیدار میشود و بقیه را میگویت تا می رسد به شعر

هست از ملال گرچه بری ذات ذوالجلال

و در مصرع بعد متحیر میماند که چه بگوید که شایسته مقام حضرت ربوببی باشد ولی باز مدد به او رسید و در خواب حضرت ولی عصر را میبیند و به او می فرماید بگو " کو در دل است و هیچ دلی بی ملال نیست " پس بیدار شده و آن بند را به پایان می رساند

محتشم در بهمن ماه 966 -  ربیع الاول 996 هجری - در کاشان درگذشت و آرامگاه وی در این شهر - واقع در محله محتشم - زیارتگاه عموم است.

.

امتیاز دهی به مقاله



 
ثبت نظر، سوال و ... :
شما می توانید درباره محتشم کاشانی نظر دهید یا سوال بپرسید:
نام و نام خانوادگی:
ارسال
نظرات (0)
ترتیب
کلمات کلیدی: باز این چه شورش ، بارگاه قدس ، کشتی شکست ، کز خوف خصم ، محتشم کاشانی ، تقی‌الدین محمد حسینی ، شاه طهماسب صفوی