بابک حمیدیان،متولد 1359 تهران و فارغ التحصیل رشته بازیگری با گرایش طراحی صحنه از دانشگاه آزاد است.سینما را در سال 1382 با بازی در فیلم (قدمگاه) آغاز می کند،ولی پیش از آن حرفه بازیگری را از سال 1379 در گروه تئاتر (بازی) به سرپرستی آتیلا پسیانی آغاز کرده بود.حمیدیان، درطول یک دهه فعالیت در سینما، تئاتر و تلویزیون، بسیار خوش درخشیده است و خود را به عنوان بازیگری توانا، انعطاف پذیر، با مطالعه و هنری، معرفی کرده است و نظر کارگردانان بزرگ سینما از جمله: بهمن فرمان آراء، محمد علی نجفی، پوران درخشنده، ابراهیم حاتمی کیا، احمد رضا درویش و ... را به خود جلب کرده و باعث خلق نقش هایی به شدت سخت و ماندگار شده است.
حمیدیان، در تئاتر نیز بسیار خوب ظاهر شده است و با بازی در تئاتر (مکبث)نوشته ویلیام شکسپیر، برنده عنوان مهم و هنری ،مرد سال تئاتر در سال 1392 شد. جوایز متعدد و مهم بازیگری از جمله:جایزه منتقدان سینما در سال 1392 برای ایفای نقش (مراد) در فیلم (هیس دخترها فریاد نمی زنند) و جایزه سیمرغ بلورین نقش مکمل مرد از جشنواره فیلم فجر، برای ایفای نقش (شهید اصغر وصالی) در فیلم (چ) و ایفای نقش (ابن زیاد) در فیلم (رستاخیز). تمام این عناوین،همه و همه نوید بخش حضور جوانی قدرتمند و توانا درعرصه بازیگری است که به دور از حاشیه ها و ظواهر سینما، تلاش در خلق اثری هنری و ماندگاررا در دنیای بازیگری دارد.
بابک حمیدیان، خود را پرچمدار بازیگران بزرگ و ماندگار نسل های گذشته می داند و معتقد است پرچم هنر و بازیگری را که استاد عزت اله انتظامی به دست استاد خسرو شکیبایی و رضا کیانیان داده است،نگاه دارد و با افتخار، تمرین، تلاش و رنج با مسرت، به جوانان بعد از خود تحویل دهد، حمیدیان درحال اثبات کردن این مسئله نه تنها با زبان، بلکه با عملش است. آنچه که بابک حمیدیان را از دیگر بازیگران جوان و مطرح سینمای ایران متمایز می کند، نه بازی های خوب و متفاوتش است و نه کار با بزرگان سینما و نه جوایز بزرگ و مهمی که دریافت کرده، تفاوت وی ظرفیت بالای وی در انتقاد پذیری است.
بابک حمیدیان، خود را پرچمدار بازیگران بزرگ و ماندگار نسل های گذشته می داند
قسمتی از مصاحبه با بابک حمیدیان
تعریف بازیگری از نظر بابک حمیدیان چیست؟
بابک حمیدیان: بازیگری در تعریف نمی گنجد، بازیگری یک رفتار عمل گرایانه است. بازیگری، رنج آورترین مسرت دنیاست، نقش ها، بخش هایی از وجوه تو را با خود می کنند و می برند و قسمتی از فرهنگ سرزمینت می شوند. نقشی اگر قواید بازیگری را یعنی آن چیزی که تو از درون می گذاری تا به بیرون منتقل شود، داشته باشد، برای من از کف شویی و کف لیسی زمین شروع می شود تا نقش ابن زیاد بر روی اسب.کم بودن و زیاد بودن نقش، برایم مهم نیست، منظر نقش برایم مهم است.
پیرو کدام متد یا مکتب بازیگری در سینما هستید؟
بابک حمیدیان: با احترام و دانستن متد ها و تعاریف کلاسیک بازیگری، آنها را روی طاقچه می گذارم. بازیگری چیزی است که باید به ثمر بنشیند. مکاتبی چون (برشت)، (استانیسلاوسکی) و مکاتب بازیگری در تئاتر همچون (گرتوفسکی) و (میر هولد) که عوام نمی دانند و حتی نود و نه درصد بازیگران این سرزمین هم حتی از (میر هولد) اسم نشنیدند و دلیلی هم نداشته که بشناسند! چون در سینما با رابطه وارد شدند و متاسفانه هر کسی به اسم بازیگر دراین عرصه حضور دارد!
از سال 82 که با «قدمگاه» در سینما دیده شدی تا الان روند رو به رشدی داشته ای، طبق نقشه جلوی می روی؟
بابک حمیدیان: خدا را شکر. قبل از «قدمگاه» یک تجربه ناقص در «مزرعه پدری» و تجربه چند تا اجرا با آتیلا پسیانی وجود دارد؛ یعنی قبل از اینکه «قدمگاه» پیشنهاد شود، یک سابقه چهار، پنج ساله بازی در تئاتر حرفه ای داشتم. به نظر می آید مسیر خیلی فرساینده ای بوده، چون اصولا این مدل خیلی دیربازده است و تو همواره کمین کرده ای تا وقتت برسد و بگویی: «خیلی خب؛ حالا من را ببینید.»
در تاریخ سینما ما نمونه زیاد سراغ داریم که زود به نتیجه رسیده اند ولی زمان ثابت کرده کسی که همان ابتدا روی عرش می رود الزاما، آن بالا نمی ماند. سینما الک خیلی بزرگی است و اگر مواظب خودت نباشی، همواره خطر افتادن تهدیدت می کند. هر سال هم که جلو می روم، فکر می کنم به چه ابزاری مسلط شوم که در این دایره بمانم.
بابک حمیدیان حرفه بازیگری را از سال 1379 در گروه تئاتر آغاز کرد
آتیلا پسیانی را کی دیدی؟
بابک حمیدیان: در آلمان. آتیلا «گنگ خواب دیده» را برای آجرا آورده بود که یک روز در خیابان شهر مولهایم همدیگر را دیدم. آنجا آتیلا به من گفت تو بازیگر خوبی هستی و اگر دوست داشته باشی قرار است عضو گروهم بشوی.
آن موقع خیلی باور نکردم، برای اینکه از دیدن آتیلا پسیانی از نزدیک هیجان زده بودم. وقتی برگشتم ایران، تماس گرفت و عضو «گروه بازی» شدم. نگاه آتیلا مدرن و تجربه گراست برای همین خیلی ها تئاترهای او را دوست ندارند. اگر مخاطب شعار آتیلا که «تئاتر بازی بزرگسالی های من است» را بداند، راحت تر می تواند با آن کنار بیاید. من خیلی از آتیلا یاد گرفته ام.
آتیلا پسیانی به سینما معرفی ات کرد؟
بابک حمیدیان: بله، اول هم به «مزرعه پدری» معرفی شدم. نقش بزرگی هم داشتم، ولی به خاطر بی رحمی های سینما نقش از من گرفته شد و فقط در یک پلان بازی کردم. آن موقع پیش خودم گفتم تئاتر جای انسانی تر و جذاب تری است و از سینما خوشم نیامد. بعد از اینکه آتیلا من را به دفتر آقای تخت کشان برای «قدمگاه» معرفی کرد، نظرم درباره سینما عوض شد.
بازیگران «قدمگاه» با شک و شبهه فیلم را قبول کردند. می گفتند عسگرپور مدیر دولتی است که حالا بیکار شده و می خواهد فیلم بسازد. موضوع فیلم هم سفارشی به نظر می رسید و خیلی نگران بودند حاصل کار شعاری شود. آن موقع تو هم به این چیزها فکر می کردی؟
من آقای عسگرپور را نمی شناختم و تازه در دل فیلم فهمیدم رئیس فارابی بوده. من می خواستم به سینما ورود کنم، ولی نه به هر قیمتی. برای همین در دفتر تولید «قدمگاه» دیدم مناسبات انسانی برقرار است و آدم ها به حقوق یکدیگر احترام می گذاشتند. آن سال ها با بچه های دیگر زیاد به دفاتر تولید می رفتیم، فرم پر می کردیم و عکس می گذاشتیم.
کارنامه کاری ام اما خالی بود و فقط می نوشتم دانشجوی تئاتر، چشم آبی، قدبلند، موبلند و... در دفتر «قدمگاه» این برخورد با من نشد که حالا فرم پر کن، بعد بهت زنگ می زنیم. جلسه اول، آقای عسگرپور درباره نقش حرف زد و گفت نقشت اصلی است. واقعا قند توی دلم آب شد و در پوست خودم نمی گنجیدم. با 900 هزار تومان قرارداد بستم.
یادم است یک روز آماده بودیم که برویم نطنز. مانفرد اسماعیلی (برنامه ریز قدمگاه) طوری برنامه ریزی کرده بود که من روزهای اول تنها باشم. زیر پل همت در خیابان ولی عصر چمدان در دست ایستاده بودم. دیدم رضا کیانیان از آن طرف خیابان می آید. فکر کردم اتفاقی دارد رد می شود، چون نمی دانستم قرار است در فیلم بازی کند.
بابک حمیدیان، درطول یک دهه فعالیت در سینما، تئاتر و تلویزیون، بسیار خوش درخشیده است
یعنی در اتاق گریم با دیدن عکس های تست گریم بازیگران متوجه حضور آن همه بازیگر مطرح در «قدمگاه» نشدی؟
بابک حمیدیان: نه، عکسی نبود که ببینم، چون من را ایزوله نگه داشته بودند. آقای عسگرپور سفارش کرده بود: «یک مرتبه بار حرفه ای سینما را روی او نریزید». رضا کیانیان که آمد، با هیجان جلو رفتم: «سلام آقای کیانیان، خیلی خوشحالم شما را می بینم. من دانشجوی تئاترم با آتیلا پسیانی تئاتر کار می کنم، الان هم قرار است نقش اصلی یک فیلم را بازی کنم...» رضا مکث کرد و دست داد و گفت: «به زودی همدیگر را می بینیم.
من هم دارم می آیم نطنز.» اول نفهمیدم برای چی دارد می آید نطنز! وقتی سوار ماشین شدیم تازه آقای عسگرپور گفت رضا کیانیان هم هست، فرامرز صدیقی هست، علیرضا اوسیوند هست... خیلی هیجان داشتم و چه خوب که روزهای اول تنها بودم. روزی که رضا کیانیان آمد، خیلی هیجان زده بودم. هیچ وقت یادم نمی رود، شلوار جین و تی شرت سفید پوشیده بود و از طاق بازارچه وارد فضای فیلمبرداری شد.
موقعی که انتخاب شدی فکر می کردی فیلمی است که همه تجربه اولشان است؟ به بازیگران حرفه ای فکر نمی کردی؟
بابک حمیدیان: اصلا این سوال ها برایم مطرح نبود. فیلمنامه همه اش درباره رحمان بود و به من گفته بودند قرار است تو بازی کنی. من فقط این آدم را می دیدم، آدم هایی را که با رحمان ارتباط داشتند، نمی فهمیدم. طبیعی است که به خاطر خامی من از باب تحلیل فیلمنامه بوده، ولی صادقانه بگویم، چه چیزی از این هیجان بالاتر برای یک دانشجوی تئاتر که قرار است نقش اصلی فیلمی را بازی کند که مباحث مذهبی و انسانی ارزشمند دارد.
بعدا فهمیدم آقای عسگرپور هم 14 سال است فیلم نساخته و هیجانش مثل کسی است که می خواهد اولین فیلمش را بسازد. رد پای این دو حس و هیجان در فیلم دیده می شود، برای همین «قدمگاه» هنوز تر و تازه است و تاریخ مصرف ندارد.
من با متر و معیارهایی مثل قد بلند، موی بلوند، چشم آبی و... وارد سینما نشدم، بلکه نقشی بازی کردم که هزاران سال دور از وجوه زندگی خودم بود. من در پایتخت زندگی می کردم، با تئوری زندگی مدرن آشنا بودم، کتاب خوانده بودم... ولی رحمان هیچ کدام از این تجربیات را نداشت و اصلا با من در تضاد بود.
بعد از «قدمگاه» در «طبل بزرگ زیر پای چپ» یک نقش کاملا متضاد آن بازی کردی. این چطور اتفاق افتاد؟
بابک حمیدیان: «طبل بزرگ زیر پای چپ» یکی از فیلم های خوب است که متاسفانه دیده نشده. برای این فیلم در جشن خانه سینما نامزد شدم که خب خیلی برایم جذاب بود. خیلی فیلم سختی بود؛ در گرمای شدید باید کار می کردیم. عقرب نیشم زد و در بیمارستان لقمان بستری شدم. چند روز با تب 39 درجه جلوی دوربین رفتم و ری اکشن ها را بازی کردم برای اینکه تارهای صوتی ام پاره شده بود و صدا نداشتم.
بابک حمیدیان، به عنوان بازیگری توانا و انعطاف پذیر شناخته شده است
کاظم معصومی «قدمگاه» را دیده بود که تو را برای «طبل بزرگ زیر پای چپ» انتخاب کرد؟
بابک حمیدیان: بله، خوشبختانه این فیلم هم بهترین فیلم کاظم معصومی است.
خیلی صادقانه خاطراتت را از نحوه بازیگر شدنت تعریف کردی. الان خیلی ها هستند که سعی می کنند گذشته شان را فراموش کنند، ولی تو راحت حست را درباره ذوقی که از دیدن رضا کیانیان و آتیلا پسیانی داشتی، بیان می کنی. این ویژگی از کجا می آید؟ آن هم از بازیگری که خیلی زود چهره شد. همه نقش ها را خوب بازی می کند و الان به اصطلاح او را روی دست می برند.
بابک حمیدیان: بزرگ ترین درس هایی که بازیگری در این سال ها به من داده، تعاریف تکنیکال نبوده، تعاریف خیلی ساده ای بوده؛ مثل صبوری کردن، باور، عشق داشتن، عشق دادن... این مفاهیم به قدری در زندگی روزمره ما دستمالی شده اند که فکر می کنیم اگر یک بازیگر بخواهد درباره این چیزها حرف بزند، دارد شکسته نفسی می کند و... ولی باور کنید که تحمل دمای 53 درجه بالای صفر در فیلم «رستاخیز» نه تکنیک بازیگری است نه توان بدنی.فقط و فقط باور است که تو ذهنت را آرام کنی که من الان اینجا روی اسب هستم. در نقش یزید ابن معاویه، در فیلم احمدرضا درویش، اینجا دما 53 درجه بالای صفر است و این من هستم که انتخاب شده ام تا این دما را تجربه کنم.
و یک نقش خاص.
بابک حمیدیان: آن نقش بعد از باورهای انسانی می آید، چون در درجه اول، بابک حمیدیان در مواجهه با موقعیت دما و گریمی است که پنجاه ساعت طول می کشد؛ با عبا، عمامه، زره و حتی اسبی که دمای بدنش بیشتر از دمای بدن انسان است. این موقعیت را به راحتی نمی توان قبول کرد. اگر فکر می کنی من با کارم آدم صادقی هستم، به خاطر این است که با زندگی ام هم صادقم.
اگر تو می گویی بابک حمیدیان را روی دست می برند، بدنم به خاطر این مسوولیت می لرزد. هرگز نمی توانم فراموش کنم زمانی که دانشجو بودم و روی سردر سینماها خسرو شکیبایی را می دیدم، فریبرز عرب نیا، بهرام رادان و... را می دیدم، فکر می کردم اینها چه دنیای رویایی ای دارند. من می توانم این مسیر را طی کنم؟ الان بعد از 12، 13 سال از آن آرزوها عبور کرده ام.
بابک حمیدیان دارای اصلیتی رشتی است
موقعی که به این رویا رسیدی، برایت چطوز بود؟
بابک حمیدیان: شماها در این سال ها من را رصد کرده اید. هیچ وقت بچه های مطبوعات را حتی در اوج شلوغی بی پاسخ نگذاشته ام، برای اینکه گذشته ام را فراموش نمی کنم. من به آن گذشته احترام می گذارم. اگر خودم را در موقعیتی قرار دهم که به آدم ها بگویم چقدر دانش و سواد داری که بخواهم با تو حرف بزنم، آغاز تباهی و رگ تدریجی من است. روزی است که به خودم تاریخ مصرف زده ام. من بین دو فیلم اگر برای تزکیه درون خودم در سفر نباشم، باور کنید روزی شش کیلومتر در خانه پیاده روی می کنم. به اشیا دست می کشم، گل ها را نوازش می کنم، برایشان موزیک پخش می کنم...
بالاخره موقعیت بازیگری و قرار گرفتن روی سردر سینماها اغواگر است. به همکارانی که این طور فکر نمی کنند، حق می دهی؟
بابک حمیدیان: اولا هرکسی فردی تربیت می شود در نتیجه 7 میلیارد آدم متفاوت داریم و همین جهان را زیبا می کند. اینکه من این تخت پادشاهی و کجاوه اکران را در اختیار دارم، صادق باشیم هیجان انگیز است؛ اما اینها ابتدایی ترین هیجان بازیگری است. اگر بعضی همکاران جور دیگر فکر می کنند، من قضاوتشان نمی کنم. به نظرم در بازیگری مفاهیم ساده انسانی جاری است که مقدم بر تکنیک هستند. در طول تاریخ، بازیگران زیادی آمدند و رفتند. مهم است که از تو مثل خسرو شکیبایی یاد شود.
تصاویر بابک حمیدیان
بابک حمیدیان
تصاویر بابک حمیدیان
عکس های بابک حمیدیان
جدیدترین تصاویر بابک حمیدیان
زندگینامه بابک حمیدیان
جدیدترین تصاویر بابک حمیدیان
عکس بابک حمیدیان