وزیر گفت: سرورم شما باید قاعده 99 را امتحان کنید!!
بعد ببینید آن خدمتکار خوشحال است یا نه .
پادشاه گفت: قاعده 99 چیست؟!!
وزیر گفت: 99 سکه طلا در کیسه ای بگذار و شب آن را پشت درب اتاق خدمتکار بگذار و بنویس این 100 دینار هدیه ای است برای تو و سپس در را ببند و نگاه کن چه اتفاقی رخ می دهد!!
پادشاه نقشه را آن طور که وزیر به او گفته بود، انجام داد....
خدمتکار پادشاه، آن کیسه را برداشت و موقعی که به خانه رسید سکه ها را شمرد، متوجه شد یکی کم دارد!!
پیش خود فکر کرد که آن را در مسیر راه گم کرده است!!
همراه با خانواده اش کل شب را دنبال آن یک سکه طلا گشتند،هیچی پیدا نکردند!!
خدمتکار ناراحت شد از اینکه یک سکه را گم کرده است!!
پریشانی به سراغش آمد با آنکه آن همه سکه های دیگر را در اختیار داشت!!
روز دوم خدمتکار پریشان حال بود چرا؟!
چون شب نخوابیده بود،
وقتی که پیش پادشاه رسید چهره ای درهم و ناراحت حال، مثل روزهای قبل شاد و خوشحال نبود!!
پادشاه آن موقع فهمید که معنی قاعده 99 چیست!!
آری، قاعده 99 آن است که داشته های خود را نمیبینیم و تمرکز ما بر روی نداشته هاست
و در تمام ادوار زندگیمان دنبال آن یک گمشده می گردیم و خودمان را به خاطر آن ناراحت می کنیم و فراموش کرده ایم که شاید داشته های ما بسیار بیشتر از نداشته های مان است .
قاعده 99 همان تمامیت خواهی و کمال گرایی افراطیست.
قاعده 99 زیستن در فضای ناهوشیاریست.
قاعده 99عدم پذیرش واقعیت و شرایط زندگیست.
پس به داشته هایمان بیاندیشیم.
و قدر آنها را بدانیم.